«همیشه از من بزرگتر بوده». این جمله را جایی خواندم که آیدین آغداشلو در وصف شایگان فقید گفته بود.
بعدها دیدم اگر بخواهم روزی روزگاری از یک «رفیق» در زندگیام بنویسم هم باید با همین جمله شروع شود. دیدم انگار تمام سالهایی که از سال 85 تا امروز گذشته را من در ذهنم با همین جمله در وصف او ثبت کردهام.
همیشه از من بزرگتر بوده است. نه فقط از نظر شناسنامه، از خیلی جهات دیگر.
یادم هست سال 85 و شروع دوستیمان اسم هرکتابی که میآوردم قبل از من خوانده بود.
اگر میخواستم ماجرایی را با طنز تعریف کنم، او طنازتر گفته.
اگر میخواستم یک قطعه موسیقی را پیشنهاد کنم، پیش از من شنیده است. پیش از من تمامی سبکهای کلاسیک و سنتی و پاپ را دوره کرده است.(مورد آخری را کمی مشکوکم احتمالا در موسیقی پاپ توانستم کمی ازش جلو بزنم:دی)
اگر میخواستم چیزی بنویسم او شیواتر از من نوشته است. همین وبلاگنویسی! سالهاست که مینویسد و چه الهامبخش هم مینویسد از قضا! (چند وقت پیش متنی در ستایش «محجبه هستم و با حجاب اجباری مخالفم» نوشته بود. آنقدر خوب، که در کانال پربازدید تاجزاده منتشر شد.)
اگر میخواستم در انجام کاری ایدهای بزنم او خلاقانهتر وارد عمل شده. ماهرانهتر اطلاعات جمع کرده. وسیعتر بحث نموده و همیشه از منظری متفاوت با سایرین به یک موضوع نگاه کرده. آنقدر که حسادتم را برانگیخته و باید اعتراف کنم خیلی از لحظات زندگیام دلم خواسته حتی اندکی شبیه او باشم.
اگر بخواهم مثال بزنم باید بنشینم و صفحه صفحه سیاه کنم تازه به نیمی از قلم خوب او هم نرسم و آخرش هم بیاید با یک کامنت دو جملهای چنان طنازی کند که دیگر کسی نگاه به متن من نکند و فقط برای دیدن کامنت او صفحه را باز کند:))))
اما امروز که بیست و هفتم اردیبهشت است، جا دارد از محفلی با نام «حلقه رمان» بگویم. محفلی که صفر تا صدش از ایدهها و فکرها و دغدغههای او نشات گرفته. دوسال پیش دقیقا در همچه روزی دانه اش را کاشت. تلاش کرد و ما را گردش جمع کرد. آنقدر ساعت 6 صبح به وقت تورنتو از خواب بلند شد و برایمان نقد و بحث خواند تا مسئولیت آب و خاک و آفتاب این دانه در وجودمان نهادینه شد. هرکداممان حالا یک بوته کنارش کاشتهایم شاید، یا حداقل برایش کود و گیاخاک فراهم کردهایم که رشد کند. که بالنده شود. که در آستانه دوسالگی این محفل، هزار ایده و هدف بزرگتر را رقم بزنیم.
این دوسالگی فرزندمان را اول از همه به «راحله»، رفیق پردغدغهی دوازده سالهام تبریک میگویم، بعد به تکتک اعضای فعال و نیمهفعالمان که هر کدام رفیقی ارزشمند برایم هستند، رفیقانی که از هر جملهشان صد حرف یاد میگیرم و در کنارشان رشد میکنم.
بیست و هفتم اردیبهشت یکهزاروسیصدونودوهفت