توسعه مدت‌هاست که دیگر یک مفهوم صرفا اجتماعی نیست و سیاسی محسوب میشود. از همان وقت که کشورهای جهان به سه بخش توسعه‌یافته، در حال توسعه و جهان سوم تقسیم شدند. توسعه یافتگی با رشد متفاوت است. ممکن است کشوری رشد پیدا کند(grow)  و شاخص‌های رشد را داشته باشد اما هرگز حتی به توسعه(develop)  نزدیک هم نشده باشد.

تا چند سال پیش‌تر، توسعه را بر مبنای دو چیز می‌دانستند. اولی سرمایه‌های انسان و دومی سرمایه‌های مالی (human capital and financial capital  ) تصور می‌شد که اگر این دو در کنار یکدیگر قرار بگیرند قطعا توسعه حادث می‌شود. اما کشوری مانند امارات، به تدریج این گزاره را به چالش کشید. امارات متحده اگرچه سرمایه مالی بی‌شمار دارد و سرمایه‌های انسانی زیادی را به واسطه اولی به کشورش کشانده، گفته میشود که تنها رشد پیدا کرده است و نه توسعه. برج‌های زیبا، مراکز خرید شیک و چشم‌نواز، برندهای جهانی و مشهور، فرودگاه‌های تمام امکانات، خطوط هوایی بین‌المللی و لوکس،... همه و همه امارات را پیش به سوی کشوری کوچک و مدرن می‌راند که به خوبی رشد کرده است. اما گفته می‌شود اگر به رفتارهای مردم ساکن در این شیخ‌نشین خوب نگاه کنیم، اگر به نحوه غذاخوردنشان در لوکس‌ترین رستوران‌های گردان دوبی، به طریقه رانندگی، شیوه رد شدن از خیابان‌ها و خط‌کشی عابر پیاده بنگریم، همان عادت‌های چهل سال پیش را می‌بینیم. هنوز هم یک شیخ اماراتی اگر در خیابان عبور کند و زباله‌ای در دست داشته باشد، احتمالا تا رسیدن به سطل زباله صبر نمی‌کند. همین‌ها ما را مجاب می‌کند که بگوییم امارات رشد پیدا کرده است اما تا توسعه راه بسیار دارد.

ضلع سوم مثلث توسعه را امروزه "سرمایه اجتماعی" می‌گویند. سرمایه اجتماعی(social capital)  ملغمه‌ای از رفتارها و عادت‌هایی است که مردم در جوامع توسعه‌یافته از خود نشان می‌دهند. مثلا رفتار مردم ژاپن در روزهای بعد از زلزله یا رفتار مردم امریکا بعد از فروکش کردن طوفان‌های مخرب فصلی. حساسیت ساکنین مونیخ در تمیز نگه داشتن خیابان‌های شهر و یا اولویت دادن اتومبیل‌های انگلیسی به عبور آمبولانس‌های عملیاتی. اینکه یک انسان چقدر در مقابل هم‌نوع خود، همشهری و هموطن خود احساس محبت و همذات پنداری دارد، چقدر نسبت به محل زندگی خود احساس تعلق میکند، چقدر دلش برای موزاییک شکسته گذرگاه ولیعصر می‌سوزد، چقدر نگران درخت‌های شکسته خیابان محله‌اش هست، ... همه اینا سرمایه‌های اجتماعی یک جامعه را تشکیل می‌دهند. این سرمایه خریدنی نیست که اگر بود شیوخ اماراتی زودتر از هرکسی به فکرش می‌افتادند تا از رشد به توسعه برسند. نه تنها یک کشور که هر سیستم کوچک و بزرگی برای طی مسیر توسعه، هر سه ضلع را نیاز دارد. سرمایه‌های انسانی، مالی و اجتماعی هم‌زمان و در کنار یکدیگر می‌توانند توسعه‌یافتگی را محقق کنند.

این دو سه روزه، ایران داغدار کرمانشاه ویران شده‌اش است. ستاد مدیریت بحران، ارتش و سپاه و هلال احمر و دیگر نهادهای مسئول هم این میان تلاش می‌کنند تا خدمت رسانی کنند و این فاجعه را به نحوی مدیریت کنند. نقش ما مردم چه می‌شود؟ بعضی نشسته‌ایم و غر می‌زنیم که چرا اقلام ضروری کم آمده است. بعضی غر را نشانه گرفته‌ایم سمت موکب‌های اربعین و طعنه می‌زنیم آنها که رفتند خرج کردند بیایند حالا خودی نشان دهند. بعضی چشمانمان دنبال کمک‌هایی است که به میانمار و یمن و غزه ارسال می‌شده. بعضی با دولت قبل قیاس می‌کنیم و بعضی با دولت‌های غربی. یک عده هم فضای اجتماعی را دست گرفته‌ایم که از شوآف جا نمانیم و برخی هم دنبال نقطه اکسترمم سود شخصی و سود شرکتی‌مان در این آشفته بازاریم. یک عده‌ای هم، بی‌سروصدا و بی‌حرف و گفت نشسته ایم و فکر کرده‌ایم چه کنیم در میان بحران که از غر زدن مفیدتر باشد و دست و پای نهادهای مسئول را هم نگیرد، پس کمک جمع کنیم و تحویل همان مسئول‌ترها بدهیم تدبیرش کنند، که مدیریت فشل هرچه باشد از بی‌مدیریتی و "هرکه ساز خودش بزند" بهتر است.

این رسمش نیست. جز همان گروه آخر مابقی در مسیر سرمایه اجتماعی راه نمی‌روند. مادامی که دلمان مسئولانه و هماهنگ نتپد برای بحران این خاک، سرمایه اجتماعی نداریم! نیست و نگرد که گشته‌ایم ما می‌شود. ای کاش یافت می‌بشود ولی، هرچند کم و اندک ولی بشود...

 

بیست و سوم آبانماه یکهزاروسیصدونودوشش