خیلی طول کشید تا فرصت شود و من بنویسم از این تجربه مهم و گرانبها. مدون کردنش بیشتر...
خیلی از جزییات متاسفانه فراموشم شده بود اما سعی کردم تا جایی که در خاطرم هست روی کاغذ بیاید. تا جایی از حوصله خارج نشود بازخوانیاش.
تجربه نیروی داوطلب مترجم در سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر که تقریبا ده روز به طول انجامید و من در پستهای جداگانه هر روزش را منتشر میکنم:
روز اول
من کمی دیر رسیدم. البته با خبر قبلی. قرار بود بروم مدرسه و بعد از ساعت 1 ظهر
خودم را برسانم. از تارا خبر گرفتم با آرامشی که در صدایش هست، برایم وویس فرستاد
که برنامه خاصی نیست و تازه داریم با هم هماهنگ میشویم. رسیدم و رضیِ سرگروه با متانت
خاص خودش گفت که اگر میتوانم بروم جلوی سالن یک بایستم. سالن1 بزرگترین سالن
مجموعه چارسو با 330 نفر ظرفیت. هنوز کمی با دستگاه ویزیتیز مشکل دارم. هیچکس
نمیداند اول بلیت اولویت دارد برای اسکن یا کارت. هنوز تکلیف کارتهای Guest معلوم نیست. اکرانها
هنوز خلوتاند و این عدم یکپارچگی در اعمال قانون(اگر به ما ابلاغ شود) خیلی به
چشم نمیآید. فعلا هرکس هر موقع بیاید وارد سالن میشود. تا شب
چندبار ابلاغیهها تغییر میکنند. آقای مهاجرانی میآید طبقه هفت و برایمان توضیح
میدهد که توضیحات قبلی را دور بریزیم و ازاین به بعد اولویت با کارتهاست. قرار
است آدمهایی که به تماشای یک فیلم مینشینند را distinguish کنیم.