اول:

چند وقت پیش یک سخنرانی ‌دیدم درباره مفاهیم جملات و تغییری که ما به واسطه آن معنی در جهان پیرامون خود ایجاد می‌کنیم. اطلاعات جالبی داشت که دوست دارم در ادامه کمی بیشتر درباره‌اش توضیح دهم و به نوعی برای خودم هم خلاصه کنم.

اول باید بگویم که هر جمله‌ای که در مناسبات اجتماعی ما ادا می‌شود دو نوع معنی همراه خود دارد. اولی معنایی که از از کنار هم گذاشتن کلمات در اولین نظر برداشت می‌شود و اصطلاحا semantic meaning نامیده می‌شود. دومی اما فقط به معنای کلمات در جمله وابسته نیست و با توجه به موقعیت گوینده یا شنونده و یا لحن و حالت طرفین از جمله برداشت می‌شود. به این وجه از معنی pragmatic meaning گفته می‌شود. برای مثال جمله «خیلی زیباست!»  اگر از دهان شخصی حین دعوا با دهان کج و صدای برافروخته خارج شود مطلقا معنای زیبایی ندارد و برعکس، نشان‌دهنده زشتی است.

حالا بیایید از این مقدمه جلوتر برویم تا وارد یک مثال شویم. فرض کنید که شما یک کیک سیب و دارچین پخته‌اید و در یخچال گذاشته‌اید. فردای آن روز که ازسرکار برمی‌گردید، همسرتان به شما می‌گوید که نصف کیک را خورده است. اما وقتی به یخچال سر می‌زنید می‌بینید که او تمام کیک را نوش جان کرده! آیا همسرتان دروغ گفته است؟

از نظر زبان‌شناسی خیر! هیچ چیز غلطی در جمله «من نصف کیک را خوردم.» وجود ندارد. او حقیقتا نصف کیک را خورده است. پس چرا شما ناراحت می‌شوید؟ طبیعتا چیزی فراتر از یک کیک سیب و دارچین است و شما از حرف همسرتان آزرده‌اید.

جواب این سوال در «قوانین گرایس» است. مجموعه‌ای از قوانین نانوشته در روابط اجتماعیِ گفتاری وجود دارند که به نام گردآورنده آن «پاول گرایس»، فیلسوف انگلیسی، اسم‌گذاری شده‌اند.:

  1. اصل کمیت: گفتار باید در حد و اندازه پرسش باشد و مقدار اطلاعاتی را در بر بگیرد که در مکالمه مورد انتظار شنونده است، نه بیشتر و نه کمتر.
  2. اصل کیفیت: گفتار باید از نظر کیفی عین حقیقت باشد و اطلاعات غلط یا بی‌اساس ارائه نکند.
  3. اصل مرتبط بودن: گفتار باید به موضوع بحث مرتبط باشد و شخص باید از ارائه اطلاعات نامربوط خودداری کند.
  4. اصل نحوه ادا کردن: گفتار باید در نحوه بیان صریح و به دور از هرگونه ابهام باشد و شخص باید تا جایی که می‌تواند خلاصه و منظم منظور را بیان کند.

خب حالا مشخص است که چرا بیان جمله «من نصف کیک را خوردم» اشتباه است. چون این جمله اصل کمیت گرایس را نقض کرده و همه اطلاعات مورد نظر را ارائه نمی‌دهد. انتظار شما جمله کامل «من همه کیک را خوردم» است که کاملا انتظار به‌جایی است.

***

دوم:

متنی را می‌بینم با عنوان ناراحت شدنِ بی‌دلیل، که در گروه‌های اجتماعی این دست و آن می‌شود و خیلی‌ها یک «راست میگه» و لایک در ظاهر همراهش می‌کنند:

«... فلانی خونه‌ ساخت و ما رو بی‌خبر گذاشت

آیا شما میخواستید وام مسکن براش بگیرید؟

 بخشی از پول خونه را شما میخواستید هدیه بدین؟

نیت داشتین که بخشی از این پول را به صورت قرض‌الحسنه بهش بدین؟

فلانی عقد کرد و بهمون خبر نداد!

دلتون می‌خواست واسه مخارج ازدواجش کمکش کنین؟

 کیک و شیرینی را شما بدین؟ مورد بهتر سراغ داشتین؟»

و همینطور تا آخر...

من شدیدا با این نوع جملات و این لحن‌های «کل دنیا به من چه» مشکل دارم. ما حق داریم که از زیر پا گذاشته شدن اخلاق در این جملات آزرده‌خاطر شویم. چون هر کدام از آن‌ها یکی از اصول اخلاقی گرایس را زیر پا گذاشته‌اند!

تصور کنید که با دوستی در حال معاشرت و گپ زدن هستیم و مدام از او می‌پرسیم که چه خبر جدیدی دارد و او مدام با کلمه «سلامتی» جواب می‌دهد. دو روز بعد متوجه می‌شوید که طرف عقد کرده. چرا نباید آزرده شویم؟ دوست ما مدام تکرار می‌کرد «سلامتی» که از نظر زبان‌شناسی به هیچ عنوان غلط یا دروغ نیست اما او تمام مدت در حال نقض اصل کمیت گرایس بوده است. 

بنابراین، اشکال از ما نیست که به اخلاق اهمیت می‌دهیم و دل‌آزرده می‌شویم، اشکال از دوست گرامی است. به همین دلیل هم هست که طعنه و کنایه زدن قبیح شمرده می‌شود در حالی که ممکن است به خودی خود جملات منفی نباشند.

ما با جملاتی که می‌گوییم و حتی نمی‌گوییم و پنهان می‌کنیم در حال تغییر در جهانیم که این تغییر می‌تواند مثبت یا منفی باشد. این بار که در طی گفتگو تصمیم گرفتیم جمله‌ای بگوییم و یا حتی نگوییم و پنهانش کنیم، حواسمان باشد که داریم دنیا را تغییر می‌دهیم و به عقیده من حتی انسانیت در زندگی اجتماعی را.

 

پ.ن: فضولی و سرک کشیدن به زندگی دیگران بی هیچ دلیل مشخصی حسابش از اصول اخلاقی کلام جداست. با این مسئله خلط نکنید.